دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ

نویسنده ها: جفری یانگ و ژانت گلوسکو

مترجم : سمیه جهاندیده

412 صفحه

فرمت :PDF

دانلود کتاب

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اگر شما هرگز پایگاه امنی نداشتید ، اگر هرگز اجازه نداشتید در آن حالت وابسته استراحت کنید ، دانلود رایگان کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید حرکت برای رسیدن به استقلال برای شما دشوار است. شما همیشه آرزوی آن حالت وابسته را دارید. همانطور که می گوید: "من احساس می کنم کودکی هستم که انگار من یک بزرگسال هستم." صلاحیت و استقلال شما برای شما واقعی به نظر نمی رسد - شما منتظر فروپاشی پایگاه هستید.

گذشته از فراهم آوردن پایگاه امن ، والدین ما باید به تدریج به ما اجازه دهند تا از آن ها به سمت استقلال فاصله بگیریم. آن ها باید فقط به ما کمک کافی کنند. این یک تعادل ظریف است. خیلی کم یا زیاد نمی تواند باشد. دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ خوشبختانه ، بیشتر والدین جایی در وسط قرار می گیرند و اکثر کودکان دارای درجه استقلال غیر طبیعی هستند. اما والدین در هر دو حالت غالباً کودکانی تولید می کنند که به طول عمر وابستگی مبتلا می شوند.

در بهترین دنیای ممکن ، والدین ما به ما آزادی می دهند تا جهان را کاوش کنند ، در صورت نیاز به آن ها ارتباط برقرار کنند که در آنجا هستند ، در صورت نیاز به ما کمک کنند و از توانایی خود برای موفقیت ناامید شوند. آن ها به ما ایمنی و حفاظت می دهند تا احساس امنیت کنیم ، و آزادی و تشویق برای بیرون رفتن از خودمان.

طول عمر وابستگی در اوایل شکل می گیرد. والدینی که نتوانند نیازهای وابستگی کودک را برآورده کنند یا استقلال کودک را سرکوب می کنند ، احتمالاً این کار را در اوایل زندگی کودک شروع می کنند - معمولاً در زمان راه رفتن کودک. تا زمانی که کودک مدرسه را شروع می کند ، طول زندگی احتمالاً در جای خود قرار دارد. آنچه بعداً می بینیم ، به عنوان مثال در دوره نوجوانی ، به سادگی ادامه روندی است که مدت ها قبل آغاز شده است.

منشا بیش از حد محافظت

شایع ترین منشا وابستگی والدینی هستند که بیش از حد محافظت می کنند. این مبدا برای مارگارت و ویلیام بود.

منشأ وابستگی در بیش از حد محافظت

  1. والدین شما بیش از حد محافظت می کنند و شما را می خورند انگار که از سن خود کوچکتر هستید.
  2. والدین شما تصمیمات شما را به جای شما می گیرند.
  3. والدین شما از تمام جزئیات زندگی شما مراقبت می کنند بنابراین شما هرگز یاد نمی گیرید که چگونه از آن ها مراقبت کنید.
  4. والدین شما کارهای مدرسه شما را برای شما انجام می دهند.

5- مسئولیت کمی به شما داده می شود یا هیچ مسئولیتی بر عهده شما نیست

  1. شما بندرت از والدین خود جدا هستید و احساس کمی نسبت به خود به عنوان فردی جداگانه دارید.
  2. والدین شما از نظرات و شایستگی شما در کارهای روزمره انتقاد می کنند.

8- وقتی وظایف جدیدی را انجام می دهید ، والدین شما با دادن توصیه و دستورالعمل بیش از حد در آن دخالت می کنند.

  1. والدین شما آنقدر احساس امنیت می کنند که تا زمانی که خانه را ترک نکنید هرگز رد یا شکست جدی نخواهید داشت.
  2. والدین شما ترس های زیادی دارند و همیشه شما را از خطرات دور می کنند.

محافظت بیش از حد معمولاً شامل دو بعد است. اولین نفوذ است. والدین قبل از اینکه کودک به تنهایی فرصت پیدا کند ، می پرد و کارهایی را برای کودک انجام می دهد. والدین ممکن است نیت خیر داشته باشند. او ممکن است بخواهد زندگی را برای کودک راحت تر کند و یا از درد ناشی از اشتباه او بگذرد. اما وقتی والدین همه کارها را انجام می دهند ، کودک هرگز فرصتی برای یادگیری عملکرد دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ صحیح را ندارد.دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ  وقتی سرخ می کنیم و شکست می خوریم و دوباره سرخ می کنیم ، یاد می گیریم بر جنبه های دنیای خود تسلط پیدا کنیم. این یادگیری است و بدون تجربه دست اول ، یادگیری کمی اتفاق می افتد. تنها چیزی که یاد می گیریم این است که باید والدین خود را در آنجا داشته باشیم.

دوران کودکی ویلیام یک نمونه معمول را ارائه می دهد. پدرش بیش از حد درگیر بود.

ویلیام: برای پدرم بسیار مهم بود که من در مدرسه خوب کار کنم. هر وقت با مشکلی روبرو می شدم ، او این کار را برای من انجام می داد. او مقالات من را نوشت و پروژه های علمی من را انجام داد.

 

دانلود رایگان کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید

 

می دانید ، من نمی توانم یک جنبه از کارهای مدرسه ام را که به تنهایی تحویل داده ام ، به یاد بیاورم. بارها و بارها ، پدر من عمده کارهای من را انجام داد.

علی رغم همه توجهات پدرش ، تا زمان ورود به دبیرستان ، ویلیام فقط یک دانش آموز متوسط ​​بود. او کارهای انجام شده در خانه مانند مقالات و پروژه ها را به خوبی انجام داد ، اما در تست ها نتیجه خوبی نداشت. او اضطراب امتحان فوق العاده ای داشت. آزمایشات تنها چیزی بود که او مجبور بود با آن روبرو شود. حتی اگر پدرش شب قبل ساعت های زیادی را با او سپری کرد ، به او مربیگری کرد و حتی باهوش بود ،دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ  اما در تست ها عملکرد خوبی نداشت. توانایی ضعیف آزمون او احتمالاً نتیجه اضطراب زیاد او بود. هرچه زمان می گذشت ، نمرات او رنج می برد. ویلیام دیدگاه خود را به عنوان یک دانش آموز فقیر که فقط به خاطر کمک پدرش به همان خوبی عمل کرد ، ایجاد کرد.

ویلیام: من مخفیانه خودم را تنبل می پنداشتم. چرا دیگر اجازه می دادم پدر من این همه کار من را انجام دهد؟

پدرش بسیار بیشتر از کارهای مدرسه درگیر بود. او درگیر زندگی اجتماعی ویلیام ، دو و میدانی ، اوقات فراغت و فعالیت های روزمره بود. حضور پدرش در زندگی ویلیام نفوذ کرد. او تصمیمات ویلیام را گرفت. راهنمائی و راهنمایی کرد. تقریباً در هر زمینه از زندگی ، توانایی ویلیام برای عملکرد خود مختل شد.

بعد دوم محافظت بیش از حد زمانی اتفاق می افتد که والدین تلاش های کودک برای اقدام مستقل را تضعیف کند. والدین نسبت به فرزندخوانده کودک انتقاد دارند و تصمیماتی را که کودک می گیرد کوچک می شمارد.

مارگارت: جمله ای که بیشتر اوقات از مادرم می شنیدم این بود: "کاش فقط به حرف های من گوش می کردی." او واقعاً علاقه مند بود ، "من به شما گفتم" تا به امروز هنوز احساس می کنم که اگر او را به زحمت نگیرم ، شکست خواهم خورد.

ویلیام به یاد می آورد که یک بار به پدرش گفته بود که می خواهد به تنهایی یک مقاله تاریخی بنویسد. پدرش صندلی اش را ناگهان از روی میز عقب انداخت و گفت: "خوب. فقط وقتی گریه نمی کنی وقتی حرف خوبی برای گفتن نداری ، نزد من گریه کن."

پدر ویلیام او را آشکارا تضعیف کرد. این برای ویلیام دردناک بود. حتی امروز ، دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ او نسبت به هر نوع انتقاد ، به ویژه از سوی شخصیت های اقتدار ، حساسیت بالایی دارد. با این حال ، با اکثر والدینی که به وابستگی دامن می زنند ، روند نادیده گرفتن ظریف تر است. مادر مارگارت بندرت او را مورد انتقاد قرار می داد. برعکس ، او حمایت و دوست داشتنی بود. دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ اما او خودش زنی ترسناک بود و هر وقت مارگارت کنار او را می گرفت مضطرب می شد. مارگارت اضطراب مادرش را حس کرده و خودش مضطرب می شود. او مانند مادرش از دنیا ترسید.

بسیاری از بیماران وابسته ما دنیا را ناامن می دانند زیرا والدین بیش از حد نگران خطر بودند. مادر مارگارت در بخشیدن به وابستگی دخترانش ، زندگی مضر خود را برای آسیب پذیری نیز تصویب کرد. "نرو!" او می گفت "بیرون نرو ، خیلی سرد است. بیمار خواهی شد. بیرون نرو ، خیلی خطرناک است. بیرون نرو ، خیلی تاریک است."

 

جفری یانگ

 

همانطور که مادر مارگارت نشان می دهد ، والدینی که وابستگی را در فرزندان خود پرورش می دهند معمولاً از نظر عاطفی محروم نیستند. مشکل آن ها تأمین عشق یا علاقه کم نیست. کاملاً برعکس ، والدین بیش از حد محافظه کار اغلب بسیار دوست داشتنی و مهربان هستند. اما نوعاً آن ها هراسان ، عصبی ، مضطرب یا نیز هستند. آن ها ممکن است کودک را در نزدیکی خود نگه دارند تا از ترس خود در زمینه ترک محافظت کنند. با این کار ، استقلال کودک را تضعیف می کنند. آن ها غالباً بیش از حد ناامن هستند و به فرزندان خود احساس امنیت نمی دهند. آن ها غالباً عشق می ورزند ، اما نوع خاصی از حمایت و آزادی را که برای استقلال کودک ضروری است ، ندارند.

ما متوجه شده ایم که وقتی منشا محافظت بیش از حد است ، به طرز جالبی با دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ سایر نوارهای زندگی متفاوت است. به طور کلی ، بیماران بیش از حد محافظت شده خاطرات دردناکی ندارند. اغلب ، تصاویر آن ها از یک محیط خانوادگی بسیار امن و امن است. بسیاری از افراد وابسته در کودکی خوب بودند ، تا زمانی که مجبور شدند محیط امن خانواده را ترک کنند و با مشکلات ، طرد و تنهایی دنیای واقعی کنار بیایند.

بعضی اوقات ، خاطرات اولیه این بیماران در حین نگهداری است ، به خصوص اگر وابستگی با طول عمر آسیب پذیری ترکیب شود.

مارگارت: یادم می آید که یک بار به ساحل در شهر اوشن رفتم و می خواستم بیرون بمانم و شنا کنم. من در اقیانوس در آب بالای سرم شنا می کردم و ناگهان مادرم آنجا بود ، واقعاً ترسیده بود و می گفت: "برگرد ، خیلی عمیق است."

به یاد دارم که به او گفتم: "نه ، من لذت می برم ، بگذار شنا کنم" ، اما دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ او مدام اصرار می کرد ، "تو غرق می شوی ، خیلی عمیق است" ، تا اینکه بالاخره من هم ترسیدم و دوباره شنا کردم. بعد ، یادم می آید احساس افسردگی می کردم.

این خاطره حسی از آنچه مارگارت در کودکی احساس می کرد را منتقل می کند. او احساس انقباض می کرد ، مادرش همیشه برای محافظت از او چشم به راه است: "چند بار اتفاق افتاد که من می خواستم خودم کار کنم ، اما مادرم اجازه نمی داد ، بنابراین من تسلیم شدم و پس از آن افسردگی احساس کردم."

وقتی بیمارانی که در دوران کودکی بیش از حد مورد محافظت قرار می گرفتند ، در درمان تصویر تولید می کنند ، غالباً تصاویر کودک خردسال در دنیای بزرگ بزرگسالان هستند. مارگارت تصویری از خود را "کوچک ، در محاصره همه این افراد قد بلند ، همه این بزرگسالان" دید. ویلیام تصویری از خود را در دوران کودکی ایجاد کرد ، "روی یک صندلی کوچک نشسته است ، در حالی که پدر من با قدم های غول پیکر گام به جلو و عقب می گذارد."

اغلب تصاویر حسی از انفعال را منتقل می کنند. در تصویر ویلیام از صندلی  او در حال نوشتن حرف های پدرش است. یکی دیگر از موضوعات برجسته ، اضطراب بستن چیزهای جدید است. این تصاویر درد بیشتری را منتقل می کنند ، زیرا هر بار که فرد چیز جدیدی را شروع می کند ، احساس وابستگی و بی کفایتی می کند.

غالباً نوارهای زندگی وابستگی و انقیاد با هم ترکیب می شوند. انقیاد راهی موثر برای وابستگی فرد است. پدر ویلیام او را مقهور خود کرد. والدینی که بیش از حد محافظت می کنند اغلب بیش از حد کنترل می کنند.

ویلیام: گاهی اوقات ایفیل مثل من هرگز نباید حسابدار می شدم. این پدر من بود که آن را می خواست ، نه من. او می خواست من مثل او باشم.

پدر ویلیام تصویر خودش را به فرزندش مجبور کرد و ویلیام را مجبور کرد متناسب دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ با آن ، مهم نیست که تمایلات طبیعی او چه بود. آنچه ویلیام می خواست هیچ اهمیتی نداشت و به تدریج احساس خود را از دست داد. او یک بار خودش را سوراخ خالی درون توصیف کرد. اگر هیچ حسی از خود ندارید ، کاملاً وابسته هستید. درونش یک جای خالی وجود دارد و تنها راه برای پر کردن آن اعتماد به شخص دیگری است ، شخصی که احساس خود دارد.

عضوگیری اغلب با محافظت بیش از حد همراه است. "گرفتاری" و "همجوشی" به معنایی تبدیل شده است که شما و شخص دیگری مانند یک فرد شده اید. تشخیص اینکه هویت شما از کجا شروع می شود و فرد مقابل از کجا شروع می شود سخت است. ویلیام و مارگارت هر دو در خانواده های اصلی خود قرار دارند و ویلیام نمونه دراماتیک آن است. از آنجا که ویلیام معتقد است که نمی تواند در دنیا به تکنیک برسد ، حتی برای مدت کوتاهی در جدایی از خانواده اش مشکل دارد. او نمی تواند بزرگ شود و خانه را ترک کند. او خود ذوب شده ای دارد.

افراد وابسته بسیاری ، بیشتر در بیست سالگی ، هستند که در نقطه ای از زندگی خود قرار دارند که باید از خانه جدا شوند. اما آن ها هنوز بیش از حد درگیر شده و به مادر و پدر خود وابسته نیستند تا آنجا را ترک کنند. دوستان آن ها همه به زندگی جداگانه ای رفته اند و آن ها هنوز در خانه هستند. وضعیت آن ها معمولاً دشوارتر است زیرا والدین آن ها همچنان وابستگی آن ها را تشویق دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ. والدین آن ها هنوز در مورد همه چیز مشاوره می دهند ، هنوز هم در همه تصمیمات خود پیشرفت می کنند ، اما قضاوت آن ها را تضعیف می کنند. می توان انتظار داشت که زنان بیشتر از مردان به این نوع وابستگی مبتلا باشند. در فرهنگ ما ، در کودکی از زنان بیشتر محافظت می شود. دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ اما ، در تجربیات ما با بیماران ، این یو نبوده است. ما به اندازه زنان مردان وابسته می بینیم.

 

 

در حقیقت ، رقم 25 درصدی رابرت در اینجا نوشت بسیار زیاد است. احتمال اینکه کسی ذهن خود را هنگام حمله وحشت از دست بدهد صفر است. این بدان دلیل است که تا آنجا که می دانیم چنین اتفاقی رخ نداده است. اختلال هراس موضوعی کاملاً مطالعه شده است ، اما یک مورد گزارش نشده است که شخصی در طی حمله وحشت مضطرب شود. همین مسئله مرگ و از دست دادن کنترل است. این موارد در هنگام حملات هراس اتفاق نمی افتد. شما فقط می ترسید که آن ها اتفاق بیفتند.

به عبارت دیگر ، احتمال اینکه در هنگام حمله وحشت بمیرید ، دیوانه شوید یا کنترل خود را از دست بدهید ، بالاتر از هر زمان دیگری نیست ، زمانی که حمله وحشت ندارید. حمله وحشت احتمال آن را بیشتر نمی کند.

اغراق در شانس بخشی از تمایل شما به فاجعه است. شما به بدترین نتیجه ممکن می رسید و آن را محتمل ترین نتیجه می دانید. در واقع ، احتمال وقوع بیشتر حوادث برای شما بسیار کم است.

برای هر ترس یک فلش کارت بنویسید. برای هر یک از ترس های خود یک فلش کارت بنویسید. به خود یادآوری کنید که چگونه طول عمر شما را به سمت فاجعه سوق می دهد. خود را تشویق کنید که با آنچه فرار می کنید روبرو شوید و از محافظت بیش از حد خود دست بکشید.

در اینجا کارتی است که هیتر از ترسش ، سوار آسانسور را نوشت.

 

من می دانم که در حال حاضر از سوار شدن در آسانسور می ترسم. من از برخی فاجعه ها می ترسم ، مانند آتش گرفتن ساختمان و گیر افتادن آسانسور. من احساس می کنم این اتفاق خیلی زیاد می افتد.

اما آنچه واقعاً اتفاق می افتد این است که طول عمر آسیب پذیری من فعال می شود. من احتمالاً درمورد میزان خطر اغراق می کنم. بنابراین ، علیرغم ترس ، به هر حال خودم را مجبور می کنم که به این وضعیت بروم ، ببینم که واقعاً خطرناک نیست.

می دانم که می خواهم قبل از سوار شدن در آسانسور پنج بار طبقه ها را دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ بشمارم. احساس می کنم بررسی باعث می شود که من احساس امنیت کنم اما نیازی به بررسی ندارم. من بدون آن به اندازه کافی ایمن هستم. بررسی فقط یک خرافات است. علاوه بر این ، این یک بار است و من می خواهم آن را کنار بگذارم.

هر زمان که طول زندگی شما تحریک شد از مرتبا استفاده کنید. این می تواند تمایل شما به فاجعه را خنثی کند. به ارزیابی مجدد شانس ادامه دهید. ورود به وضعیت سرانجام اضطراب شما از بین می رود و احساس راحتی می کنید.

  1. با کودک درون خود صحبت کنید. یک پدر و مادر قوی و شجاع نسبت به کودک خود باشید. احساساتی که به بند زندگی شما مرتبط هستند ، احساسات کودکانه هستند. آن ها احساسات کودک درون آسیب پذیر شما هستند. شما برای کمک به این کودک درونی نیاز به ایجاد یک پدر و مادر بی روح دارید. می توانید از تصاویر استفاده کنید.

تراپیست: تصویری از دوران کودکی که احساس آسیب پذیری می کنید ، بگیرید. زور نزن فقط اولین موردی را که به ذهن شما خطور می کند بگویید.

هدر: من در مادرم و همسایه جدیدمان هستم. اسم او بلانچ است و دامپزشک است) "خوب.

من تقریبا شش ساله بودم که بلانچ به نخبخانه نقل مکان کرد. من پشت میز نشسته و یک ساندویچ می خورم ، و می شنوم که بلانش از مادرم درباره شماره های سال خود می پرسد. او تازه متوجه خال کوبی مادرم شده است. مادرم شروع می کند به بلانچ می گوید که او در یک اردوگاه کار اجباری بوده است. او می گوید: "مدت ها پیش ، وقتی کودک بودم."

این اولین بار است که واقعاً از آن می شنوم. منظورم این است که ، من قبلاً می دانم اتفاق قابل توجهی رخ داده است ، اما این اولین باری است که می فهمم چیست.

تراپیست: هزینه شما چگونه است؟

هدر: احساس می کنم لرزیدن بر روی من هجوم می آورد. من می ترسم ، خیلی می ترسم.

هنگامی که با تصویر و احساس آسیب پذیری تماس گرفتید ، خود را به عنوان یک بزرگسال وارد تصویر کنید تا کودک ترسیده خود را آرام کنید. سعی کنید کودک آسیب پذیر احساس امنیت بیشتری داشته باشد.

هدر: من خودم را به عنوان یک بزرگسال درگیر تصویر می کنم. من با کودک هدر دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ دوتایی پشت میز می نشینم. من می گویم: "شما لازم نیست که بترسید. شما امن هستید. شما در خانه خود هستید و من اینجا هستم و شما امن هستید. هیچ کس وو شما را آزار نمی دهد. اینجا هیچ نازی نیست. اگر می خواهید بیرون برو و بازی کن ، من زحمت می کشم با تو بیایم. من از تو محافظت می کنم. به تو کمک می کنم با آنچه می ترسی روبرو شوی. "

ما می خواهیم هر زمان که زندگی شما تحریک شود ، این بزرگسال را وارد کنید. به خود اطمینان دهید که چیزی برای ترسیدن وجود ندارد. به کودک درون خود کمک کنید تا برای مقابله با شرایط به اندازه کافی احساس امنیت کند.

  1. تکنیک های تمرینی را تمرین کنید. تکنیک های آرامش می تواند به بدن و ذهن شما کمک کند. آن ها می توانند علائم جسمی اضطراب را کنترل کرده و ذهن شما را از تلنگر زدن به سمت فطرزدایی باز دارند.

در اینجا یک مراقبه ساده است. این دو قسمت است: یک قسمت تنفسی و یک بخش مراقبه. به آرامی و از دیافراگم نفس بکشید. یعنی نباید بیش از هشت بار در دقیقه نفس بکشید و هنگام نفس کشیدن فقط معده باید حرکت کند. سینه شما باید کاملاً ساکن باشد. نفس کشیدن از این طریق مانع از عمل تهویه بیش از حد می شود ، علت اصلی بیشتر علائم اضطراب جسمی ، به ویژه حملات وحشت.

قسمت مراقبه از ریتم تنفس شما پیروی می کند. همانطور که نفس می کشید ، به آرامی فکر کنید کلمه شل کنید. همانطور که بیرون نفس می کشید ، فکر کنید کلمه نفس بکشید. فقط تکرار ذهنی خود را ادامه دهید ، به آرامی و به مرور نفس های خود را تکرار کنید.